دیگه جدی آزمونهای آزمایشی داره شروع میشه و از فردا برنامه درس خوندنه!!!…
اومدم اینجا فقط همینجوری بنویسم که امیدوارم این زندگیه سرشار از علم آموزی زودتر تموم شه، به آغوش دوستان برگردیم!!! د:…
الان فقط محض کم نیاوردن و سر حرف موندن دارم ادامه میدم، چون همین دیروز بواسطه داییم که اومده ایران با یه استاد دانشگاه در فرنگ آشنا شدم ولی تریپ ثبات قدم اومدم که فعلا میخوام ارشد بخونم و اون هم گفت که پس ایشالا بعد از کنکور باهم در تماس باش واسه اومدن، حالا نمیدونم به اینکاری که کردم چی میگن ولی واقعا خودم موندم که حرف مردم مگه مهم بود که حالا بگن سست بنیاد و از این حرفا!!!…حتما مهم بوده دیگه…امیدوارم ارزششو داشته باشه…البته که پایین بودن معدل و حفظ آبروی دایی گرامی هم یکی از دلایل مهم برای عدم ارسال رزومه برای اون استاد محترم شد و انگیزه ای برای رفتن به ارشد…(آخه کسی از اقوام از جمله دایی خبر نداره که من 4 سال تو دانشگاه استراحت کردم و فکر میکنن صرف اینکه قبلا درس میخوندم، حتما الان هم کلی دانشجوی نمونه ام و مایه ی پز دادن به دوستان آکادمیک!!!د:…البته دوستان دانشگاهی عمرا همچین فکرایی در مورد من نمیکنن…)
به هرحال الان فاز اراده و هدف و برنامه ریزی برای آینده برداشتیم تا مدتی!!!د:…

پ.ن.:

1. روز دختر هم یه دو-سه سالی مد شد واسه خودش و دیگه از مُد افتاده فک کنم ولی خب مبارک باشه…
2. کمبود و پایین اومدن ساعت مطالعه به شدت احساس می شود…
3. ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی!!! د:… فال ِ دیگه، میاد!!!…
4. اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می‌کنند، هیچ‌وقت از این‌که چطور درباره‌ی شما فکر می‌کنند نگران نمی‌شوید!!!…